استاد با یک بیوگرافی شروع می کنیم. کجا متولد شده اید؟ کی به قم آمدید؟ چرا حقوق را انتخاب کردید؟ چرا از بین رشته های حقوق، حقوق جزا را برگزیدید؟
دکتر هاشمی:
بسم الله الرّ حمن الرّ حیم
من ضمن اینکه خوش آمد می گم به دوستان خودم. بنده در شهر بابل به دنیا اومدم. دو یا سه ساله بودم رفتیم تهران، چند سالی با خانواده در تهران زندگی کردم، اوایل انقلاب که مصادف با اوایل نوجوانی بنده بود به بابل برگشتیم؛ بعد هم حدودا پانزده سالی در بابل بودیم. بعد از دیپلم، ۴ سال در این شهر در حوزه درس خوندم، سال ۶۷ بود که به قم اومدم، از سال ۶۷ تا حالا قم هستم. سه، چهار سالی که خوندم، اول درس خارج حوزه بودم که سال ۷۰ وارد دانشگاه مفید شدم. اولین دوره رشته ی حقوق دانشگاه مفید بودیم. سال ۷۴ دوره کارشناسی فارغ التحصیل شدم. بعدش بحث ارشد که شروع شد طبق معمول حدودا سه سال طول کشید. دکترا هم سال ۸۳ بود قبول شدم. لیسانس و فوق لیسانس دانشگاه مفید بودیم. دانشگاهی بود که در مجموع راضی بودیم. بعد از اون هم دکترا رو در دانشگاه تهران واحد پردیس قم ادامه دادم.
علت اینکه حقوق رو انتخاب کردم این بود که در حوزه، رشته ی من فقه و اصول بود. طبعا حقوق رو انتخاب کردم که مرتبط با فقه و اصول هستش و خیلی هم راضی هستم از این انتخاب.
علت اینکه حقوق جزا رو انتخاب کردم و نه حقوق خصوصی یا بین الملل یا عمومی، و خیلی هم راضی هستم، ابهام هایی بود که بعد از انقلاب به وجود اومد. ابهام های جزایی بیشتر از سایر ابهام ها در بعد سیاسی و اجتماعی و حقوقی بود. مثلا در حقوق مدنی پس از انقلاب نسبت به پیش از انقلاب چالشهای جدی وجود نداشت.
من تحقیق و پژوهش رو بیشتر از تدریس دوست داشتم و الان هم دوست دارم بیشتر فعالیت پژوهشی داشته باشم. در ده، پانزده سال اخیر، مخصوصا بعد از ارشد به کارهای پژوهشی پرداختم تا تدریس. سعی کردم کارهای آموزشی من نسبت به پژوهش، فرعی باشه.
دکتر هاشمی: سه، چهار تا کتاب و بیش از بیست مقاله از من چاپ شده. من گاهی اوقات به شما نمی گم به خاطر اینکه یادم میره و یا مناسبتی پیش نمی آید. بعضی ها اول معرفی می کنن و این از جهاتی خوبه، بعضی ها هم اگر ده سال هم با هاشون باشی و کنجکاو نباشی، نمی فهمی چه کار می کنه. البته رزومه من تو سایت دانشگاه هست.
تواضع می کنید!
دکتر هاشمی: تواضع نیست. بعضا حوصله ندارم گزارش بدم یا موقعیت پیش نمیاد. بپرسن می گم. راحت می گم. تواضع ندارم. ما زحمت کشیدیم. چه اشکالی داره دانشجو بدونه که اساتیدشون زحمت کشیدن و با تلاش به جایی رسیدن؟ در بیست سال گذشته، بنده و امثال بنده سعی کردیم جدی باشیم. اگه نگیم فعالیتهامونو به دانشجوها، دانشجو میگه استاد ما بی حاله، ما هم بی حالیم. یادم نمی آید هیچ تابستونی استراحت داشته باشم. سال های قبل ۶۷، ایام جنگ نهایت استراحت این بود در سال یک ماهی، دو ماهی می رفتیم جبهه. استراحت به اون معنا نداشتیم و این خوبه که دانشجو بدونه ونشاط علمی بگیره و جدی باشه. به نظر من بعضی جاها تواضع بده. در دانشگاه مفید، قریب به اتفاق اساتیدی که بنده از نزدیک می شناسم اینطورن که با شایستگی خودشون و با تلاش شبانه روزی به جایی رسیدن و انسانهای باسواد، با اخلاق، متعهد و دلسوزی برای دانشگاه، کشور و نظام هستن مخصوصا اساتید حقوق که بیشتر باهاشون آشنا هستم و می تونم با اطمینان بیشتر در موردشون چنین قضاوتی داشته باشم و بدون تعارف بگم که من کمترین اونا هستم.
سطح علمی دانشگاه مفید را چه طور می بینید؟ از تدریس خود در آن راضی هستید؟ در مقایسه با دانشگاه های دیگر سطح علمی این دانشگاه چه طور است؟
دکتر هاشمی: نسبت به دانشگاه های دیگه که در قبل یا همزمان با دانشگاه مفید درس می دادم، در دانشگاه مفید تعداد زیاد و معتنابهی دانشجو در هر کلاس پیدا میشن که آدم واسه آیندشون احساس امید می کنه و خیلی برام جالبه توی همین کلاس خودمون یعنی ورودی ۸۸، بالای ده، پانزده نفر هستند که واقعا درس رو می فهمند. من می گم اینها اومدن من یه چیزهایی براشون بگم و گرنه جزوه را به تنهایی و یا یک کتاب روان می خواندند؛ می فهمیدن و اون رو امتحان می دادن. ما برای همین ده، پانزده نفر داریم بعضی حرف ها رو می زنیم. بعضی ها اصلا متوجه نمی شن، ولی باز همین ده نفر هستند که آینده حقوق کشور رو می سازند. من بیشتر نظرم اینه، اقلیتی که دنبال دانش اومدن باید به اونها تو کلاس بیشتر توجه بشه و به قسمت پر لیوان دانش این دانشجویان نگاه کنیم و نه به بی حالی بعضی دانشجویان.
دانشگاه مفید در رشته های حقوق و اقتصاد توی کشور معروفه که خیلی جا افتادست. البته رشته های دیگه هم همینطوره ولی حقوق و اقتصاد بیشتر نمود داشته ؛ علت آن یکیش قدمت بیشتر این دو رشته هست و دیگری سرمایه گذاری زیاد دانشگاه در سالهای اخیر روی این دو رشته و همچنین این دو رشته ، کاربردی تره تو جامعه و لذا در سطح کشور بیشتر مطرحه.
قدمت دانشگاه مفید، از سال های ۷۰ به این طرف –حالا اقتصادی های یکی دو سال زودتر- باعث شده اساتید معروفی که الان به دلایل مختلفی حال ندارند بیایند قم، از تهران و شهر های مختلف به قم می آمدن و با محیط دانشگاه مفید آشنا شدن. متوجه شدن سطح علمی این دانشجویان با سطح علمی اون دانشجو هایی که در دانشگاه های بزرگ کشور تحصیل می کنند تفاوت زیادی ندارند. شاهدش اینه که: دانشگاه های پردیس، تهران، شهید بهشتی و … تعداد زیادی از دانشجوهای دوره های ارشد و دکتراشون از این دانشگاه بوده و الآن هم بدین گونه هست. مثلا پارسال نفر اول یا دوم رشته حقوق خصوصی از دانشگاه مفید بوده و امسال هم آمار قبولی ارشد مطلوب بوده.
نکته دیگر هم، سطح اعتبار بین المللی دانشگاه مفید هستش که به دلیل برگزاری همایش های داخل و خارج از کشور و ارتباطات زیادی که داشته نسبت به دانشگاه های دیگه معروف تره. و نوعا هم همایشها و نشستهای دانشگاه در خارج کشور بر محور مسایل اسلامی بوده و برای دیگران این نوع مباحث در خارج از کشور بسیار جذابه و ما نیاز به ارتباط کشور عزیزمون با جهان خارج داریم تا از تفکر ناب اسلامی دفاع کنیم. یادمه پارسال که جمعی از اساتید دانشگاه مفید و دانشگاه شهید بهشتی رفتیم بلژیک نشستی علمی بود موضوع سخنرانی من در مورد نقش شریعت در حقوق کیفری ایران بود که چند بار تو صحبتم از حقوق اسلام اسم می بردم. یکی از دانشجویان مسیحی که تو بلژیک داشت دکتری می خوند موقع ناهار با خوشحالی به من گفت که من امروز فهمیدم که یک نظام حقوقی هم تو دنیا داریم به نام «حقوق اسلام». و من تعجب کردم با این همه امکانات فرهنگی و رسانه ای که تو دنیا هست و ما هم از اون امکانات بی بهره نیستیم، چرا اینقدر در صدور فرهنگ اسلامی خودمون کم کاریم؟ شاید به این دلیل باشه که از بس به خودمون مشغولیم یادمون رفته برای چی انقلاب کردیم و صدور فرهنگ اسلام ناب یعنی چی؟!
بعضی از دوستان میگن ده سال پیش چه ورودی هایی بودن چه خروجی هایی اما الان چی؟ یعنی سطح علمی ده سال پیش با الآن فرق می کنه. خوب شما دانشگاه تهران رو ببینید همینه. دانشگاه های دیگه هم توجه کنید همینه. حوزه علمیه هم همینه. حوزه علمیه خروجی ده سال پیشش با الآن فرق می کنه. علتش به کل سیستم آموزشی حاکم بر کشور بر می گرده و جو کلی جامعه. مشکلاتی که برای جوان ها پیش آمده. ما در قدیم چیزی به عنوان ازدواج سی سالگی کم داشتیم. الآن عادی شده، ۲۷ و ۲۸ به بالا سن ازدواجه.
یک خاطره ی خوش و یک خاطره ی ناگوار، از دوران تحصیل یا تدریستان بگویید.
دکتر هاشمی: در دوران تحصیل و تدریس ما زیاد با بچه ها دمخوریم و باهاشون هستیم. هر روزش خاطرست. حالا اعم از اینکه خوش باشه یا ناخوش.
جلسه هشتم نهم یکی از بچه ها تو کلاس دیگه، غیر ۸۸ برای حضور و غیاب اومده بود. من گفتم: «چهرت آشنا نیست» گفت: «نه من آقای فلانی هستم». خیلی برام ناراحت کننده بود. فهمیده بودم ولی نمی تونستم به روش بیارم. بیرون دیدم بهش گفتم. ولی به اون دانشجوی حقوقی که خودش رو جاش معرفی کرده بود، خیلی مبهم گفتم: «شما شخص دوقلویی هم توی حقوق دارید که مشابه شما باشه، اشتباه بگیریم؟» گفت: «نه من اصلا برادر دوقلو ندارم». گفتم یک ذره ذهنش بره که من شک کردم.
تو کلاسی که خیلی سخت نمی گیریم، انقدر دروغ می گن وای به حال کلاسی که استاد سخت می گیره و رفت و آمد رو کنترل می کنه. من دلم اینجا بود که اون دانشجو برای اون کلاس ها چقدر مجبوره دروغ بگه. شاید این یه چیز ساده ای برای شماها بود، برای من خیلی تلخ بود. هنوز تلخیش توی ذهنم هست که چه طور یه دانشجو متوسل به دروغ بشه در صورتی که می تونست راست بگه. هیچ مشکلی نداشت. هنوز ذهن من مشغوله که چقدر یک نفر می تونه انقدر پایین فکر کنه و آبروی یک گروه دیگه غیر از حقوق و هم آبروی خودش رو ببره. این منو رنج میده. به هر حال این جور چیزا کم پیش میاد که دانشجو بیاد این طور برخورد دوگانه داشته باشه. اصولا شاید در دوران ما تقلب و دروغ کمتر بوده و ما عادت نکردیم به این چیزا.
اما خاطره ی خوش تحصیل ما، خاطره ی خوشی به ذهنم نیست، یعنی چیز خوشی که به ذهن مونده باشه. شاید این باشه. حالا یادم اومد. من از امتحان دادن خوشم نمیاد. الآن هم اگر دانشگاه اجازه بده، همون ۱۵ نفر و درجا بیست میدم. برن اصلا برای امتحان نخونن. چون می دونم اگر الآن بیست بدم دوباره می رن و می خونن. سست هم نمیشن و در کارشون جدی هستن. تازه اگر شل هم بشن و نخونن نمی رن وقتشون رو تلف کنند. می رن وقتشون رو روی درسی که نتونستند خیلی نظر استاد رو جلب کنند می گذارند.
دوست دارم خیلی به شاگرد هایی که گوش می دهند و دقت می کنند کمک کنم. گفتم من از امتحان دادن بدم میاد، درس ها رو خونده بودم و حتی تو دوره ی دکترا اکثراً سعی می کردم غیبت کم داشته باشم. آن وقت یعنی چی برای امتحان بخونی ؛ وقتی خودت به حرف استاد گوش کردی، مطالعه کردی. آدمی که جدی باشه، از امتحان بدش میاد. یعنی چی مثل بچه دبیرستانی بشینه برای امتحان بخونه!
ولی خاطره ی خوشی که از تحصیلم دارم مربوط میشه به آخرین امتحان دکتری که داشتم. حوزه هم دوران تحصیلم طی شده بود و تکیلفی نداشتم برم فلان امتحانو بدم. مونده بود فقط دانشگاه. این عشق و لذتی که آخرین امتحان داشتم ، دیگه بنا نبود به هیچ استادی در قالب امتحان پاسخگو باشم، خیلی برام لذت بخش بود. حالا می تونه برای شما پیش بیاد.
البته الان شنیدم نظام نامه پست دکترا(فوق دکتری) هم اومده. در خارج از کشور پست دکترا داشتیم ولی داخل کشور نه. اونجا دیگه پژوهش محور هست نه آموزش محور. من اتفاقا از پژوهش خوشم میاد و اگر موقعیتی باشه باز هم شاگردی می کنیم و ادامه میدیم.
آیا واقعا و بدور از تعارف امیدی به ورودی های ۸۸ دارید؟
دکتر هاشمی: گفتم تعداد بچه های با انگیزه بالاست. اگر می بینید یک ذره خیلی خودشون رو نشون نمیدن علتش اینه که شاید بعضی وقت ها تو کلاس سه یا چهار نفر باشند که خیلی توجه نمی کنن. این موجب شده که دوستان فکر کنن سطح کلاس پایین است. ولی از ابتدا هم در بخش خانوم ها هم در بخش آقایون تعداد کسانی که با انگیزه گوش میدن زیاد هستن. از اون ده، پانزده نفر ممکنه پنچ نفر باشن خیلی گوش می دن. ممکنه حتی سه نفر باشن، ولی همون سه نفر به استاد نشاط می دن. ممکنه جاهای دیگه همه ساکت باشن ولی اون دو، سه نفر رو نمی تونی تو هر کلاسی پیدا کنی. وقتی تو درس می دی اون می فهمه تو لذت می بری. حالا بقیه نمی فهمن مهم نیست، فوقش استاد اینجوری خودشو قانع می کنه.
اما اگر تو یک نفر هم پیدا نکنی که آخر هم بری سرت رو بکنی تو چاه حرف بزنی، این خیلی رنج آور می شه. الحمدالله هنوز هفتاد و هفتی ها کاری نکردن که من سرم و بزارم تو چاه درس بگم.
هشتاد و هشتی ها
دکتر هاشمی: هشتاد و هشتی ها (خنده ی جمع) ما چون هنوز خودمونو دانشجو می دونیم از این بابت به اشتباه می گیم دانشجوی سال هفتاد و هفت.
استاد نظر و انتقادی در مورد سایت دانشجویان ۸۸ دارید؟
دکتر هاشمی: نمی دونم گفتم یا می دونید من حدود ۱۰ سالی هست فعالیت رسانه ای هم دارم. این از باب ریا کاری نبودا! من گفتم حوصله ندارم غیر از درس تو کلاس به چیزهای حاشیه ای بپردازم چون تجربه نشون داده وقت کلاسو می گیره. از سال ۸۰ من سردبیر مجله ی رواق اندیشه بودم. ۵۰ شماره –ماهنامه- منتشر کردیم. هیچ وقت در ماهنامه تأخیر نبوده. این خیلی مهمه. من قیافم (چون طلبه هستم) نشون نمیده رسانه ای و به روز باشم! موقعی که کامپیوتر ۷۵۰ هزار تومان پنتیوم وانش فروخته می شد، اون موقع من خریدم و خوب یاد گرفتم. خیلی به بروز بودن اعتقاد دارم.
مجله ی رواق اندیشه به دلیل اطلاعاتی که ما داشتیم و همکاران لایقی که کنار ما بودن، باعث شد که ماهنامه بدون تأخیر بیرون میومد. برای خیلی ها، جالب بود می گفتن: «چند ساعت توی روز وقت می زاری؟» می گفتم: «یک ساعت و نیم در روز» می گفتن: «چطور سردبیر یک مجله یک ساعت و نیم وقت می زاره و ماهنامه سر وقت بیرون میاد؟!!». یکی از کارگردان هایی که از شیراز اومده بود قم هفته پژوهش گزارشی از مجله تهیه کنه و از من مصاحبه بگیره گفتش: «دفتر شما تو قم اینجاست؟! من فکر کردم این مجله ی شما تو یک جای عریض و طویل و کلی کارمند تهیه میشه!!».
کلا یک تایپیست داشتیم، یک مدیر روابط عمومی و مدیر اجرایی، با دبیر تحریریه بود و من هم سردبیر که کلا می شدیم ۵ نفر. کل ماهنامه رو ما چند نفر تولید می کردیم تا حد تولید نرم افزاریش. مجله ای که ماهنامست سر وقت به صدا و سیمای مراکز استان های کل کشور می رسید(البته نقش نویسنده ها و ارزیابان خوش قول هم بسیار مهم بود.) و همزمان به اینترنت هم می دادیم. یک مدت بعد می دیدم تو آمریکا یا کشورهای دیگه و یا خیلی از سایتهای داخلی، از این مقاله ها استفاده می کنن. مجله یا سایت، به روز بودنش خیلی مهمه.
بعضی خبرگزاری ها دوازده شب می ری می بینی چند تا خبر جدید زدن. مشخصه شبکار دارند و شبانه روزی سایتو به روز می کنن و خیلی به روزند. بعضی رسانه ها می بینی علیه خودشون نقد می نویسن یا نظر مردم رو علیه خودشون میگن. نه مثل برخی رسانه های عمومی فقط از خودشون تعریف کنن. مثلا تو جام جهانی قبلی صدا و سیما چند ساعت از مردم مصاحبه پخش می کرد که همه گفتن کارتون عالی بوده. واقعا تو ساعتها مصاحبه ای که تو میان برنامه ها پخش می شده یکی نبوده مخالف پخش این همه فوتبال با این همه هزینه باشه؟ مثلا یکی در حد سوال هم نپرسیده که کدوم کشور در این حد فوتبال رو پوشش رسانه ای می ده و مردم رو فوتبال زده می کنه ؛ بعد فوتبال ملی خودشو اینقدر ضعیف مدیریت می کنه؟ مثلا یکی نپرسیده که پول این همه پخش مستقیم فوتبال چند تا زمین فوتبال می شد تو شهرهای محروم که این همه جوانان معتاد نداشته باشیم؟ یعنی یکی از مصاحبه شوندگان نظر مخالف نداشته؟ همه از صداو سیما تعریف کردند؟! بعضی وقتا مثل برنامه «صرفا جهت اطلاع» صدا وسیما که برنامه جالبی هستش ، بر ضد خود صداوسیما هم می گن. شما خودتونو هم زیر سوال ببرید و این موجب اعتماد می شه نه موجب تضعیف. رسانه حرفه ای یعنی این.
تو ایران فقط «پرس تی وی» هستش که تا حدودی حرفه ای عمل می کنه اونم می ترسه به خاطر رفتار حرفه ایش تو ایران پخش بشه. پرس تی وی که مال ایرانه و زیر نظر صداو سیماست تو لندن اداره می شه و میاد روی مساله مهمی مانند فلسطین و غزه که اسرائیلیها جنایت کردن و خیلی تو دنیا این جنایت واضح هم هست با این حال تو یک مساله واضح، مناظره مستقیم می زاره که مثلا نماینده ای از حماس بیاد دفاع کنه از فلسطین و غزه و مظلومیت این مردم بی دفاع حرف بزنه و از طرفی میاد یکی از اسرائیلیها یا طرفداران اسرائیل رو مثلا از امریکا روی خط میاره و اون شخص با تعصب از اسرائیل دفاع می کنه. رسانه حرفه ای یعنی این.
بزارید راحت دیگران شما رو مورد انتقاد قرار بدن اون مطالب رو هم چاپ کنید. انسانهای بزرگ با انتقاد بزرگتر می شن. راحت از دانشگاه مفید انتقاد کنید و البته احترام همه رو نگه دارید. حتی احترام صدا وسیما و یا سایر رسانه ها که حس می کنید با اونا رقابت یا مخالفت دارید رو هم نگه دارید. باید رسانه ایجاد جاذبه کنه ولی نه با بی ادبی و فحاشی و یا تملق و تهمت و دروغ. شما حقوق خوندید باید شخصیتتون با کسی که حقوق نخونده تو رسانه کاملا متفاوت باشه. شما می تونید جاذبه رسانه ای ایجاد کنید اولا با انتقاد از خودتون و عیب گرفتن از خودتون اگر بلد نیستید یا نمی تونید از خودتون عیب بگیرید به دلیل اینکه انسان طبعا مغروره و فکر می کنه درست عمل می کنه اقلا انتقاد دیگران رو از خودتون رسانه ای کنید و نترسید که خورد می شید شما با این کار بزرگ می شید. شما که از دانشگاه انتقاد می کنید با این کار دانشگاه رو خورد نمی کنید بلکه دانشگاه رو بزرگ می کنید. مثلا یه قسمتی باز کنید که گلایه های دانشجویی رو از دانشگاه رسانه ای کنید. البته تاکید می کنم با حفظ ادب و احترام بعدش هم حق پاسخ رو محفوظ داشته باشید برای طرف مقابل. اینکه دانشجو هر چی دلش خواست بگه حتی بر ضد استاد خودش درست نیست حتی اگر گفت شما موارد توهین آمیز رو با سه نقطه معین کنید این حد سانسور همه جای دنیا هست. یعنی حفظ آبروی افراد خط قرمز محسوب می شه و نباید توهین کرد. اما اگر کسی با انتقاد هم بر آشفته می شه دیگه مشکل خودشه.
مهمترین واجب رسانه ای ادب هستش و حفظ احترام دیگرانی که دارید نقدشون می کنید ، حتی سرسخت ترین مخالفانتون. همانطور که در ورزش بازی جوانمردانه مهمه در رسانه هم ادب و احترام خیلی مهمتره چون در بازی ورزشی به دلیل استرس زیاد و لحظه ای بودن تصمیمات موجب می شه که بعضا بازی ناجوانمردانه یا یک بی احترامی قابل گذشت باشه ولی وقتی اغلب رسانه ها که با فکر قبلی نوشته می شن یا غیر مستقیم پخش می شن، چنین عذری ندارن. چیزی که متاسفانه در رسانه های ما الان جاش خالیه احترام دیگرانه. بی ادبی و هتک حرمت شده اولویت رسانه ای! وقتی سردبیر مجله رواق اندیشه بودم در ۵۱ شماره ای که منتشر کردیم با اینکه اصولا مقالات در مقام نقد یک تفکر بود سعی کردیم هیچ اهانتی به هیچ جناح یا تفکری نکنیم. اصولا وقتی منطق هست نیازی هم به اهانت نیست. اهانت نشانه آشکاری است بر عدم منطق و تقوی.
جاذبه های دیگه ای هم برای رسانه هست مثلا می تونید یه حدیثی یا جمله حکیمانه ای بالای صفحه بگذارید که مخاطب دست کم اگر امروز اومد یک حدیث جدید یا نکته حکیمانه ای می شنوه. البته حدیث متناسب با روز نه اینکه همش حدیث بزنید که نماز شب بخونید در حالی که ما توی نماز روزمون موندیم. همش از مستحبات بگید در حالی که ما تو واجباتمون گیر کردیم.
پس جاذبه هایی برای جوانان هستش که مثبت و مفیده اونارو بیارید تو سایت، حتی اخبار لیگ و مسابقات مهم ورزشی یا دانستنیهای مفید فرهنگی و پزشکی و اخبار داغ سیاسی که مغرضانه نباشه یعنی نظر و اخبار دو طرف رو منعکس کنید.
سایتی که در شروع کار من دیدم، خوب بود. یک کار قشنگی بود. اخیرا دیدم که حرفه ای تر شده و تو قالب حرفه ای اداره می شه و این خیلی خوشحال کنندس که تو این سن رسانه ای بشین و جزئی از اصحاب رسانه کشور. فکر می کنم این استعداد رو دارید ولی رسانه ای صادق باشید چون مردم صداقت رو در رسانه ها و رفتار مسؤولین دوست دارن.
نفس کار رسانه از یک جایی شروع می شه. کار رسانه ای و دانشجویی همینه. این کار شروعی است برای کارهای بزرگتر. مهم اینه که مخصوصا طلبه ها با دانشجویان جمع شدید و این سایتو راه اندازی کردید، این کار گروهی در سطح بالاتر یعنی کشور داری خیلی می تونه مفید باشه. طلبه و دانشجو متاسفانه نمی تونن با هم حرف بزنن و همدیگرو درک کنن . البته تو دانشگاه مفید احساس می کنم تفاهم طلبه ها و دانشجوها نسبتا بهتره شاید این بر می گرده به اینکه اساتید اینجا هم همنطورن . مثلا در میان اساتید هیچ تمایز و یا حساسیتی از این جهت نیست که این استاد که برای این کار یا مسؤولیت انتخاب شده روحانی هستش یا شخصی و این دسته بندی شکر خدا وجود نداره. نفس کار جمعی برکت و موفقیت داره مخصوصا که کاری جمعی میان حوزویان و دانشگاهیان باشه.
در نظر سنجی بهترین استاد شما رتبه ی اول را کسب کردید. فکر می کنید چرا؟
دکتر هاشمی: در مورد خودم نظر بدم! من که نمی تونم بگم چرا منو رو انتخاب کردن. چون خودم که انتخاب نکردم. شاید باورتون نشه تو عمرم هیچ رای گیری به خودم رای ندادم. مثلا اگر یه جایی بوده ده نفر، بیست نفر، صد نفر کاندیدا باشن قرار بوده یک نفر انتخاب بشه من حتما به دیگری رای می دادم حتی اگر خودم رو شایسته تر می دونستم. بنا بر این اگر اینجا هم میان ده نفر استاد که رای گیری کردید، به من می گفتید رای بده، آخرین نفر خودم رو انتخاب می کردم.
تو مصاحبه آیت الله اردبیلی با یک روزنامه یادمه از ایشون پرسیدن: خلاصه ای از زندگی خودت بگو. ایشون به این مضمون گفت که: سخت ترین چیز اینه که آدم در مورد خودش صحبت کنه.
خیلی معلوم بود بنده خدا سختشه در مورد خودش حرف بزنه.
حالا من از این جهت می گم، بعضی وقتا ما حالا نه به عنوان اینکه اساتید دیگه یاد بگیرن که طبعاً من شاگرد اونها هستم، ولی دانشجوها می پرسن ما چه جوری می تونیم یه استاد موفق باشیم. یکیش اینه که فاصله استاد و دانشجو باید کم بشه. البته هر مدیری در هر مجموعه ای هم باید این طور باشه. باید فاصله ها رو کم کرد. کم کردن فاصله هم به این چیزهای ظاهری نیست یعنی بری یه فیلمی بگیرن ازت پخش کنن. اون آدمی که ظاهر سازی می کنه دانشجو یا مردم می فهمن. با ظاهر سازی به طور موقت می شه دانشجو و مردم رو گول زد، ولی به طور دائم نمی شه.
مسأله ی فاصله کم کردن به اینه: مثلا بعضی رفتارهایی که از دانشجوها می بینی، من تذکر می دم خیلی هم بعضی وقتا تند تذکر می دم، زود درستش می کنم. زود میرم باهاش دوست میشم. اصلا به اون دادی که بهش زدم فکر نمی کنه و بعد از کلاس راحت میاد پیش من، میگه و می خنده، انگار نه انگار ما خیلی تند باهاش حرف زدیم. نکته حکیمانه ای خوندم که اگر بچه خودتو تنبیه کردی فورا او را در آغوش بگیر. این در مورد جامعه هم صادق هستش. اصل باید بر تشویق باشه نه تنبیه.
حتی با مجرم هم باید با عشق و محبت رفتار کرد ولی عدالت رو هم باید اجرا کرد. مثلا حضرت علی علیه السلام مجرمی رو که جرم اخلاقی مرتکب شده بود، شلاق زد و بعد فوراً توی جیبش پول ریخت. فرمودن برو با این پول ازدواج کن.
علتش شاید این باشه که من خودم متقابلا دانشجو ها رو دوست دارم حتی زمانی که مثلا بهشون داد می زنم. جوانان رو دوست دارم. بچه های کوچیک رو که خیلی دوست دارم شاید تو ذهنم تصور می کنم که هنوز هم بچه اید ، چون خیلی زود بزرگ شدید فاصله میان بچه گی هاتون تا جوونیتونو فراموش کردیم. علتش باید این باشه، نه اینکه من ویژگی خاصی نسبت به دیگران دارم. شایدم بعضا به این دلیل که دوستان می تونن تو کلاس با هر عقیده ای راحت حرفشونو بزنن چون معتقدم دانشجو تو کلاس باید راحت باشه در انتقاد و البته نه بی احترامی به هر کس به بهانه انتقاد. و شاید هم بعضا به این دلیل که همه درسا رو با ابزار نوین تدریس، مثل پاورپوینت ارایه می دم که در فهم درس می تونه کمک کنه. و شاید عوامل دیگه که باید از خودشون بپرسید و اینا حدسیات من بود. ولی می تونم بگم که اینا باعث نمی شه که همچنان اعتراف کنم که بنده میان اساتید کمترین هستم.
نکته مهم اینکه خواهش من اینه سعی کنید اگر به هر دلیلی، استادی از برخی جهات مطلوب شما نیست، هیچ نکته آزاردهنده ای در موردش نگید چون این خلاف شکر نعمت هستش و خلاف جوانمردی و انسانیته. استادی که سخت می گیره با استادی که سختگیر نیست هردو یک هدف دارند و اون خدمت به شماست ولی با دو روش متفاوت. مثلا همین نظر خواهی که منتشر کردید در مورد «کسل کننده ترین درس» نظر خواهی شد به نظرم جالب نبود می تونستید سوال رو بر عکس کنید و بپرسید از دانشجویان که جذاب ترین درس رو انتخاب کنند. همیشه از خوبیها بگید و کاستی ها رو خصوصی به اساتید منعکس کنید. استادی که سالها در این دانشگاه زحمت کشیده حقش نیست که با جملات آزاردهنده دانشجوها روبرو بشه. اگر از این نظرخواهی های شما از قبل خبر داشتم حتما یادآوری می کردم ولی چند روز بعد از اتمام این نظرخواهی ها متوجه شدم. البته این نکات تجربه ای است برای آینده شما.
یک جمله برای دانشجویان.
دکتر هاشمی: یک جمله مشکله!
می تونم بگم که خودتون تا یک چیزی رو به عنوان کار خوب انجام نمی دید و عمل نمی کنید یا در صدد انجامش نیستید به کسی نگید. بنا بر این شما وقتی یک تذکری رو به دیگران می دید یا خودتون از قبل انجامش داده باشید یا به طور جدی دوستدار انجامش باشید. برای ما طلبه ها هم این نکته مفیده چون که فکر می کنیم همه رو باید نصیحت کنیم اما خودمون ایرادی نداریم.
یک شنبه ۲۸ آذر ماه ۱۳۸۹ خورشیدی – اتاق دکتر هاشمی
باسلام خیلی عالی بود دمتون گرم همینطور ادامه بدید
ممنون خوب بود
من خودم به استاد ارادت دارم ولی فکر نمیکنید بیش از حد تو نخ استاد رفتین
سلام خیلی خوب بود من دانشگاه آزاد اراک با استاد درس داشتم واقعا بهترین استاد دوران تحصیلم بود با بیان ساده و صمیمی که داره اصلا نیاز نیست شب امتحان درس بخونی..