خانه / زاویه

زاویه

اندر مصائب یک استاد (۱)

برداشت اول: درس ۳ واحدی ساعت ۸ صبح خب درس ۸ صبح را نمیشود اول کلاس حضور و غیاب کرد چون حضور در اول کلاس، واجب کفایی است که دانشجوهای عزیز زحمت کشیده اند و از ۶۰ نفر، ۶ نفر به قصد قربت، اداء واجب کرده اند و بقیه، صد رحمت به لشکر شکست خورده به تدریج تا ساعت ۱۰:۳۰ …

ادامه مطلب »

فسیلی به قدمت …

قدمت یک مقوله ی نسبی است مثلا فسیل یک دایناسور بخت برگشته که حالا توسط چینی های چشم بادومی به زور تف و سریش سوار هم شده به نسبت تاریخ چند هزار ساله ای که بشر دوپا آن را درک کرده، مثلا قدیمی و باستانی است؛ و سماور سوگلی سیبیل دار و دامن چین چینی ناصرالدین شاه هم با قدمت …

ادامه مطلب »

بهترین کشور دنیا

دیروز با یکی از دوستان سرخوشمان صحبت می کردم حین صحبت  از آن قلمبه فضل  که در حال افاضات بود پرسیدم به نظرت بهترین کشور دنیا کجاست ؟ آن حضرت مستطاب  بدون هیچ فکر کردنی – که البته بعید میدانم تا بحال از چنین فعلی بهره برده باشد – گفت : خب معلومه … !! گفتم : چی شده خوش …

ادامه مطلب »

کدام درد؟!!!

قدیمی ها راست می گفتند که «گذر پوست به دباغ خونه می افته» چون بعد از چند ترم پیچاندن واحد تربیت بدنی آخر در کوزه اش افتادیم. البته به ناچار این مساله را غنیمت شمردم تا شاید این کوه دنبه را اندکی بلرزانیم و از طول و عرض آن بکاهیم. نمی دانم تا به حال از زاویه زمین به اصطلاح …

ادامه مطلب »

دلت تنگ شده

” دلت تنگ شده “ بعد از یک مدت آزادی وقتی به تمام کارهایی که حسرت آنرا می کشیدی ، رسیدی و تازه فهمیدی که همچین چیزهای خاصی را از دست نداده بودی. کم کم دلت تنگ می شود. بعضی ها در هفته ی دوم، بعضی ها در اتمام ماه اول و دانشجوی گریز پایی مثل من واقعا بعد از …

ادامه مطلب »

پول وَده ، پول زور وَدِه ۲

اصولا اگر از بخت بد با اتول خود تصادف کردید ودر انتظار افسر ، چمن های زیر پایتان به زانوان محترمتان رسید ؛ فقط لازم است لگن تصادفی را به زیر اولین تابلوی توقف مطلقا ممنوع دم دست بکشید  و آن هنگام است که مثل مور ملخ از آسمان افسران جان بر کف راهنمایی و رانندگی فرشته وار نازل میشوند …

ادامه مطلب »

پول وده ، پول زور وده ۱

خدا را هزار مرتبه شکر از حیث حافظه ی تاریخی به حد جلبک بهره برده ام و لی باید دید، از هنگام بروز فضای آموزشی تا به حال مادر دهر به خود چنین چیزی دیده یا نه؟! مثلا وقتی مرحوم بوعلی سینا میرفتند مکتب و خر محترمشان را دم در مکتب پارک میکردند، با این تابلو مواجه میشدند؟ ” پارک …

ادامه مطلب »

تو خود بخوان این هفت خان ۳

خوان ششم یک روز چشمت را باز میکنی و میبینی امتحان مثل بختک افتاده است در زندگیت واین زیگیل خانه خراب کن که حالا خواب و خوراک را بر ما خراب کرده به راحتی دست از سر کچل ما بر نمیدارد . شب امتحان ؛ نه بهتر است بگویم شب اول قبر و این هم سوال شب اول قبر . …

ادامه مطلب »

تو خود بخوان این هفت خوان ۲

    خان چهارم      امثال من حاضرند دور دانشگاه سینه خیز بروند ولی دست به نوشتن جزوه نزنند البته نه به خاطر تنبلی، بلکه جزوه نویسی اصولاً تمرکز انسان را در کلاس از بین می برد و دیگر نمی توان در بزنگاه متلکی انداخت و یا جواب اسمس داد.      فلذاست که باید از اوّل ترم توی نخ یک هم …

ادامه مطلب »

تو خود بخوان این هفت خان ۱

تو خود بخوان این هفت خان ۱      حدوداً سه، چهار هفته مانده است به امتحانات یا بهتر بگویم: بیداری شبانه و تِرمالی روزانه. پس تصمیم گرفتیم یک برنامه که موهم لای درزش نرود برای کسب حداقل پیروزی در این هفت خان بریزیم.       – خان اول      قدیمی ها بَد بیراه نگفته اند که طرف را به ده راه نمی …

ادامه مطلب »