خانه / وقایع یومیه / تو خود بخوان این هفت خان ۳

تو خود بخوان این هفت خان ۳

خوان ششم

یک روز چشمت را باز میکنی و میبینی امتحان مثل بختک افتاده است در زندگیت واین زیگیل خانه خراب کن که حالا خواب و خوراک را بر ما خراب کرده به راحتی دست از سر کچل ما بر نمیدارد .

شب امتحان ؛ نه بهتر است بگویم شب اول قبر و این هم سوال شب اول قبر . این جزوه را بخوانم یا این کتاب را ؟؟ اوه اوه. این کتاب را با این حجم ، اگر توی سر هر بخت برگشته ای بزنی ، فی الفور ریق رحمت را سر میکشد . خلاصه با هر ترفندی این هیکل را تا صبح بیدار نگه میداریم تا شاید صبح دولتمان به برکت این فشل خوانی ، بدمد که الهی ندمد . از سه چهار ساعت قبل از امتحان دیگر دقایق ساعت چهار نعل میروند ( وایسا لامصب ، من هنوز یه دور هم این جزوه رو نخوندم).وای خدا دیگه این سینم جا نداره ؛ من دیگر تحمل نگه داری این همه علم را ندارم . ایها الورقه ی امتحان کجایی ؟ بله دیگر وقتت تمام شده است و باید با یک حضور متهورانه ، آن جلسه ی معلوم الحال و آن برگه ی کذایی را به سه نقطه بکشی . البته آن ندای یا ایها الورقه ی امتحان کجایی فقط تا زمانی ورد زبان مبارک ماست  که برگه ی مجهول الحال امتحان به دست ما نرسیده ، که با رسیدن برگه ی امتحان با یک نگاه سرسری اولین حرفی که از انتهای حلقت بر میخیزد این است : گاومون زایید …فلذا است که زمان قبل از ورود به جلسه زمانی است حیاتی .پس باید چهار نفری را که اطرافت قرار است هیکلشان را روی صندلی ولو کنند و در برگه ی امتحانشان چمباتمه بزنند را پیدا کنیم و بعد از مطمئن شدن از اینکه طرف مورد نظر هم مثل ما قاطی باقلی ها نمی باشد ، برحسب مکان وی ، نوع رساندن مطلب را مشخص کنیم .

خوان هفتم

خب رسیدیم به غول آخرش . بعد از آنکه از آن گیت کذایی با نشان دادن کارت امتحان گذشتی و بعد از ورود در کلاس ، با نگاهی حسرت بار به مکان های سوغ الجیشی و دنج ، راهت را کشیدی و دقیقا صندلی جلو با فاصله ی دوازده سانتی متر با تخته ، این کوه گوشت و دمبه را روی صندلی رها کردی ؛ کم کم این الفاظ به ذهنت خطور میکند .انشالله که مراقب محترم از بینایی به قدر خفاش بهره برده باشند و از لحاظ شنوایی به مادربزرگ بنده گفته باشند زکی …البته باید به بغل دستی هایت بگویی : عزیزم لطف کن و آن هیکلت را از روی برگه در حین امتحان بردار و افسار برگه ی محترم را نیز کمی به سمت ما شل کن و البته به پشت سری بسپار که کمی بلند بلند فکر کند و گه گاه شماره ی سوال را با مواد قانونی مورد نیاز زمزمه کند ، که خدا را شکر ما هم بعد از اندی ترم دیگر به درجه ی رفیع اجتهاد نائل آمده ایم و چنان تحلیل و اجتهادی برای استاد محترم مینماییم که چهار ستون بدن فقها و حقوق دانان فوت شده در گور بندری بلرزد . یک مورد هم در انتهای ورقه به هیچ وجه نباید فراموش شود  که دقیقا زنگوله ی پای تابوت است  وآن هم این است که بر حسب روحیات استاد محترم شروع میکنیم به نوشتن ننه من غریبم  که آی در یک روز ده تا امتحان داشتیم و مامانم فیلش یاد هندوستان کرده بود ، میخواست مهریه اش را از پدرم بگیرد و لذا دنبال مهریه ننم بودم و …

سخن نهایی

برید تابستون حالش و ببرید و البته میتونید کنار دریا هم تست بزنید و غصه هم نخورید اگر دانشگاه را ده ترمه تمام کردید ؛ قرآن خدا که غلط نمیشود ولی …

پ.ن: نوشته های زاویه دار

حتما ببینید

تسلیت

زندگی در گذر ثانیه ها جاودان ساختن نیکی هاست مرگ آغاز دگر زیستن است جناب …

دیدگاهتان را بنویسید